حکایت «لباس پادشاه» از منظری دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت «لباس پادشاه» از منظری دیگر
واقعا چه کسی احمق است؟
سالهاست که عدهای از ترس اینکه مبادا سادهلوح و کوتهنظر به شمار آیند، هر سخن راست و دروغی را که میخوانند یا میشنوند، سریع نزد این و آن تکرار میکنند، تا مبادا کسی آنان را احمق و بیخبر بشمرد! و در این میان، از آنجا که حکایت «کودک و لباس پادشاه» را شنیدهاند، وقتی کسی لباس واقعی را بر تن مردم انکار کند، سادهلوحانه، و البته با ژستی روشنفکرمآبانه، تمام تلاششان را میکنند که به خود و دیگران بقبولانند که واقعا لباسی در کار نیست!
جالب اینجاست که اندکی بعد، با چند کف و سوت، به این نتیجه میرسند که هرکه وجود این لباس واقعی بر تن مردم را ابراز کند، کوتهنظر و احمق، و بلکه دروغگوست! آخر مگر میشود افراد باکلاس بگویند لباسی نیست، بعد واقعا لباسی در کار باشد!
این تازگی ندارد!
از زمان نوح ع، بودند کسانی که غرق در توهمات خویش، و با فرهیختگی تمام! تودههای پیرو پیامبر خدا را کوتهنظر و سادهلوح (بادیالرأی) میشمردند (سوره هود/27). ویا پیروان راستین علی ع را به خاطر کنار نیامدن با معاویه، و اصحاب سیدالشهداء را به خاطر روحیه انقلابی، سادهلوح و زودباور و کوتهنظر دانستند؛ و تعجب میکردند که چرا اصحاب حسین ع نمیفهمند که او حریف یزید نمیشود و لباسی در کار نیست!
اینان که در طول تاریخ، هیچگاه مردم را باور نداشتند، به خاطر ذلتی که فرعون بر آنها تحمیل کرده بود، دنبالهروی رسانههای فرعون زمان شدند (زخرف/54) ، به شعارهای مردمپسند فرعون علیه موسی (اعراف/102) ویا دلسوزیهای فرعونی برای دین مردم (غافر/26) دل دادند، و به فلسفهبافی برای کاهش حضور و نقشآفرینی دین در جامعه همت گماشتند؛ و اگر هم احیانا روزی همراه بقیه به لشکر علی ع آمدند، با دیدن قرآنهای روی نیزه، امیرمومنان را کافر و بیایمان شمردند!
بگذارید حرف دلم را بزنم:
دیروز در مسیر راهپیمایی روز قدس، در گرمای بالای 40 درجه و زیر آفتاب مستقیم، با دیدن خیل عظیم مردم روزهدار، از پیرانی که به زحمت راه میرفتند، تا زنانی که زیر چادرهای مشکی عرق میریختند و کودکانشان را هم همراه خود آورده بودند، تا آن جوان غیوری که خود، زیر آفتاب و غرق عرق بود، اما شیر دستگاه آبپاش را فقط روی مردم میگرفت، و خلاصه با دیدن همه آنانی که آن خودباختگانِ زیر کولرنشین، اینها را سادهلوح میخوانند و امروز در رسانههای خود عملاً وجودشان را کماهمیت میانگارند، بار دیگر این سوال ذهن مرا به خود مشغول کرد که:
راستی،
چرا عدهای صرفا به خاطر اعتماد سادهلوحانه به رسانههای معاویه، و تکرار چشم و گوش بسته شایعات وی، و از ترس اینکه آنها را زودباور و سادهلوح نخوانند، لباس واقعی را در جلوی چشمشان نمیبینند و حماقتشان دائما روزافزون میشود؟
بعد، یادم افتاد این مطلب جدیدی نیست؛ و خداوند علیم وجود این گونه انسانها در جامعه دینی را به عنوان یک واقعیت تلخ، قرنها قبل گوشزد کرده بود:
وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُون
و هنگامی که بدیشان گفته شود: «ایمان بیاورید همان گونه که مردم ایمان آوردند»، گویند: «آیا ایمان بیاوریم آن گونه که سفیهان ایمان آوردند؟!» هشدار! که آنانند که خود سفیهاند ولی نمیدانند.
به همین مناسبت همین آیه را موضوع تدبر امروز قرار دادم.
لینک کانال «حداقل یک آیه در روز»